ادامه راه ابوسفیان و حیّ بن اخطب!
حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمود مرتضوی*
شکی نیست که آرزوی تمامی مصلحان اسلامی از آغاز تا امروز رسیدن به وحدت در بین جوامع مسلمان بوده و هست. در این میان توجه به دو نکته حائز اهمیت است، یکی مقصود از وحدت و دیگری روش رسیدن به اتحاد اسلامی. اگر امروز استعمار بزرگ و روباه پیر موفق به واردکردن ضرباتی بر پیکره جامعه اسلامی میشوند فقط و فقط به دلیل وجود تفرقه و تشتت در لایههای درونی جوامع مسلمان است. آنها از هیچ تلاشی در مسیر ایجاد اختلاف فروگذار نمیکنند و از هر حرکت اختلافبرانگیز که توسط شیعیان یا اهل سنت انجام شود حمایت میکنند. برای آنها شیعه یا اهل سنت بودن مهم نیست، مهم این است که دینت تو را به ایستادگی و مقاومت در برابر ظلم و استعمار وادار نکند. این اصطلاحات اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی که رهبر معظم انقلاب بیان فرمودند بار معنایی بسیار گسترده و مهمی دارد. شاید به جرات بتوان گفت که هرکدام از این دو نام کار چندین سخنرانی و دهها مقاله را انجام میدهند و معنا را به زیبایی و دقت تمام به مخاطب منتقل میکنند.
تعریف غلط از مفهوم وحدت
عدهای برای جلوگیری از گسترش مفهوم وحدت و قدرت پیداکردن مسلمانان سعی در تحریف معنای آن دارند. میگویند وحدت یعنی از میان مذاهب اسلامی یکی انتخاب شود و سایر مذاهب کنار گذاشته شود یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود و مفترقات همه آنها کنار گذاشته شود و با تلفیق مذاهب، مذهب جدیدی بهوجود بیاید. این حربه مخالفین اتحاد مسلمانان است؛ در حالی که به هیچ وجه مقصود اندیشمندان اسلامی از وحدت، حصر مذاهب مختلف در یک مذهب یا اخذ مشترکات و طرد مفترقات نیست؛ بلکه مقصود تشکیل یک صف واحد از مسلمانان مذاهب مختلف در برابر دشمنان مشترک و زورگویان جهان است. اندیشمندان حامی وحدت معتقدند مشترکات مذاهب مختلف اسلامی آنقدر زیاد هست که میتواند مبنای اتحادی مستحکم گردد.
علامه شهید مرتضی مطهری مینویسد: «مفهوم اتحاد اسلامی که در صد سال اخیر میان علما و فضلای مومن و روشنفکر اسلامی مطرح است این نیست که فرقههای اسلامی بهخاطر اتحاد اسلامی از اصول اعتقادی یا غیر اعتقادی خود صرفنظر کنند و به اصطلاح مشترکات همه فرق را بگیرند و مختصات همه را کنار بگذارند. چه این کار نه منطقی است و نه عملی.» (مقدمه کتاب امامت و رهبری)
بهجز اشتراک در بیش از نود درصد اعمال و عبادات، همه مسلمین از یک جهانبینی واحد و فرهنگ و تمدن مشترک بهرهمند هستند. چرا با این میزان اشتراک نتوانیم یک امت واحده در برابر ظلم و جور در دنیا تشکیل دهیم؟ امت واحدهای که همه به ظاهر ابرقدرتها نیز مجبور به کرنش در برابر آن گردند.
آیا باید مذاهب اسلامی از مواضع خود کوتاه بیایند؟
اگر وحدت درست تبیین شود مشخص میگردد که اصلا نیازی نیست بهخاطر حفظ وحدت کسی از اعتقاداتش کوتاه بیاید یا مصالحه یا گذشت نماید؛ حتی حفظ اتحاد ایجاب نمیکند که دیگر بحث و استدلالی مابین مذاهب صورت نگیرد تا مبادا به وحدت لطمهای وارد شود. تنها لازمه وحدت این است که مراقب باشیم اختلافات را بزرگتر از آنچه هست نکنیم، بجای تاکید بر مشترکات مدام بر افترافات زوم نکنیم، احساسات یکدیگر را جرحهدار ننماییم تا شعله کمسو و کمرنگ اختلافات جزئی تبدیل به شعلههای فروزان آتش بزرگ اختلافات نشود. چه نیازی به تمسخر یا دشنام و سب وجود دارد؟ این سیره کدام امام یا عالم بزرگ دینی بوده و هست؟ مگر قرآن نفرموده: «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن»؟
عدهای از مخالفان وحدت معتقدند وحدت تنها در بین مذاهبی ممکن است که در فروع جزئی اختلاف دارند مانند مذاهب چهارگانه اهل سنت نه در بین مذاهبی که در اصول دارای اختلاف هستند. این گروه میگویند اصول مذهب از حیث «اقل و اکثر ارتباطی» است. بدین معنا که وقتی یک اصل آسیب دید سایر اصول نیز دچار آسیب جدی میشوند. لذا نتیجه میگیرند که هیچ برادری و وحدتی بین شیعه و اهل سنت ممکن نیست بهوجود بیاید.
در پاسخ این عده باید گفت به چه دلیل ما همه اصول مذهب را داخل یک مجموعه واحد بههم پیوسته قرار بدهیم!؟ چرا اینجا بجای قاعده فوق از قاعده «ما لایدرک کله لایترک کله» (آن چیزی را که همهاش قابل درک و دستیابی نیست، نباید همه آن را نیز ترک کرد) استفاده نشود؟ چرا به سیره علوی مراجعه نمیکنیم؟ حضرت هیچگاه نفرمود یا همه یا هیچ؛ بلکه تلاش کرد تا حداکثر بهره را از حداقل امکانات و شرایط ببرد. اگر جایی قیام لازم بود قیام میکرد و اگر روزی سکوت به مصلحت اسلام بود سکوت اختیار مینمود. لذا در نامه مالک اشتر فرموند: «من اول دست خود را پس کشیدم، تا دیدم گروهی از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودی دین محمد(ص) دعوت میکنند. پس ترسیدم که اگر به یاری اسلام و مسلمین برنخیزم شکاف یا انهدامی در اسلام خواهم دید که مصیبت آن از فوت خلافت چند روزه بسی بیشتر است.» (نامه ۶۲ نهج البلاغه)
اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی ادامه راه ابوسفیان و حی بن اخطب!
در مجموع به هیچ عنوان لازمه ایده وحدت مذاهب اسلامی این نیست که حقایق مذاهب کتمان یا نادیده گرفته شوند. تنها نباید بر طبل کینه توزیها کوبید. در سیره علوی میبینیم که حضرت هیچگاه از اظهار حقایق خودداری ننمودند و هرگز حقایق مربوط به خلافت و امامت را کتمان نکرند. با مطالعه نهجالبلاغه این موضوع به وضوح مشخص است؛ ولی در عین حال با توجه به مصالح عمومی جامعه هرگز به صفوف مسلمین ضربه وارد نیاورند و حتی به پیشنهاد ابوسفیان و حیّ بن اخطب که منتظر فرصت برای ایجاد تفرقه در داخل صفوف اسلامی بودند، پاسخ منفی داند. زیرا دشمنان مسلمین منتظر چنین فرصتی بودند. در طرف مقابل حضرت هیچ پست و مقامی نمیپذیرند تا مشخص گردد از حق اصلی خویش یعنی امامت و خلافت کوتاه نیامدهاند؛ یعنی حضرت نه جایگاه آنها را قبول دارند و نه حاضر هستند برای حق خویش به وحدت جامعه اسلامی در برابر دشمنان ضربه وارد کنند. این سیره علوی است که روشنگر راه ما در عصر حاضر خواهد بود.
اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی دقیقا پا جای پای امثال ابوسفیان و حیّ بن اخطب گذاشتهاند! امروز وظیفه شیعیان امیرالمومنین(ع) است که با تکیه بر سیره مولای خود به ندای تفرقهانگیز ابوسفیانی پاسخ منفی دهند سنت مولایشان را سرلوحه عملکرد خویش قرار دهند.
* دبیر انجمن علمی ارتباطات و تبلیغ
و مدرس حوزه علمیه قم
دشمن با تعریف غلط وحدت آدرس انحرافی می دهد
ادامه راه ابوسفیان و حیّ بن اخطب!
حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمود مرتضوی*
شکی نیست که آرزوی تمامی مصلحان اسلامی از آغاز تا امروز رسیدن به وحدت در بین جوامع مسلمان بوده و هست. در این میان توجه به دو نکته حائز اهمیت است، یکی مقصود از وحدت و دیگری روش رسیدن به اتحاد اسلامی. اگر امروز استعمار بزرگ و روباه پیر موفق به واردکردن ضرباتی بر پیکره جامعه اسلامی میشوند فقط و فقط به دلیل وجود تفرقه و تشتت در لایههای درونی جوامع مسلمان است. آنها از هیچ تلاشی در مسیر ایجاد اختلاف فروگذار نمیکنند و از هر حرکت اختلافبرانگیز که توسط شیعیان یا اهل سنت انجام شود حمایت میکنند. برای آنها شیعه یا اهل سنت بودن مهم نیست، مهم این است که دینت تو را به ایستادگی و مقاومت در برابر ظلم و استعمار وادار نکند. این اصطلاحات اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی که رهبر معظم انقلاب بیان فرمودند بار معنایی بسیار گسترده و مهمی دارد. شاید به جرات بتوان گفت که هرکدام از این دو نام کار چندین سخنرانی و دهها مقاله را انجام میدهند و معنا را به زیبایی و دقت تمام به مخاطب منتقل میکنند.
تعریف غلط از مفهوم وحدت
عدهای برای جلوگیری از گسترش مفهوم وحدت و قدرت پیداکردن مسلمانان سعی در تحریف معنای آن دارند. میگویند وحدت یعنی از میان مذاهب اسلامی یکی انتخاب شود و سایر مذاهب کنار گذاشته شود یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود و مفترقات همه آنها کنار گذاشته شود و با تلفیق مذاهب، مذهب جدیدی بهوجود بیاید. این حربه مخالفین اتحاد مسلمانان است؛ در حالی که به هیچ وجه مقصود اندیشمندان اسلامی از وحدت، حصر مذاهب مختلف در یک مذهب یا اخذ مشترکات و طرد مفترقات نیست؛ بلکه مقصود تشکیل یک صف واحد از مسلمانان مذاهب مختلف در برابر دشمنان مشترک و زورگویان جهان است. اندیشمندان حامی وحدت معتقدند مشترکات مذاهب مختلف اسلامی آنقدر زیاد هست که میتواند مبنای اتحادی مستحکم گردد.
علامه شهید مرتضی مطهری مینویسد: «مفهوم اتحاد اسلامی که در صد سال اخیر میان علما و فضلای مومن و روشنفکر اسلامی مطرح است این نیست که فرقههای اسلامی بهخاطر اتحاد اسلامی از اصول اعتقادی یا غیر اعتقادی خود صرفنظر کنند و به اصطلاح مشترکات همه فرق را بگیرند و مختصات همه را کنار بگذارند. چه این کار نه منطقی است و نه عملی.» (مقدمه کتاب امامت و رهبری)
بهجز اشتراک در بیش از نود درصد اعمال و عبادات، همه مسلمین از یک جهانبینی واحد و فرهنگ و تمدن مشترک بهرهمند هستند. چرا با این میزان اشتراک نتوانیم یک امت واحده در برابر ظلم و جور در دنیا تشکیل دهیم؟ امت واحدهای که همه به ظاهر ابرقدرتها نیز مجبور به کرنش در برابر آن گردند.
آیا باید مذاهب اسلامی از مواضع خود کوتاه بیایند؟
اگر وحدت درست تبیین شود مشخص میگردد که اصلا نیازی نیست بهخاطر حفظ وحدت کسی از اعتقاداتش کوتاه بیاید یا مصالحه یا گذشت نماید؛ حتی حفظ اتحاد ایجاب نمیکند که دیگر بحث و استدلالی مابین مذاهب صورت نگیرد تا مبادا به وحدت لطمهای وارد شود. تنها لازمه وحدت این است که مراقب باشیم اختلافات را بزرگتر از آنچه هست نکنیم، بجای تاکید بر مشترکات مدام بر افترافات زوم نکنیم، احساسات یکدیگر را جرحهدار ننماییم تا شعله کمسو و کمرنگ اختلافات جزئی تبدیل به شعلههای فروزان آتش بزرگ اختلافات نشود. چه نیازی به تمسخر یا دشنام و سب وجود دارد؟ این سیره کدام امام یا عالم بزرگ دینی بوده و هست؟ مگر قرآن نفرموده: «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن»؟
عدهای از مخالفان وحدت معتقدند وحدت تنها در بین مذاهبی ممکن است که در فروع جزئی اختلاف دارند مانند مذاهب چهارگانه اهل سنت نه در بین مذاهبی که در اصول دارای اختلاف هستند. این گروه میگویند اصول مذهب از حیث «اقل و اکثر ارتباطی» است. بدین معنا که وقتی یک اصل آسیب دید سایر اصول نیز دچار آسیب جدی میشوند. لذا نتیجه میگیرند که هیچ برادری و وحدتی بین شیعه و اهل سنت ممکن نیست بهوجود بیاید.
در پاسخ این عده باید گفت به چه دلیل ما همه اصول مذهب را داخل یک مجموعه واحد بههم پیوسته قرار بدهیم!؟ چرا اینجا بجای قاعده فوق از قاعده «ما لایدرک کله لایترک کله» (آن چیزی را که همهاش قابل درک و دستیابی نیست، نباید همه آن را نیز ترک کرد) استفاده نشود؟ چرا به سیره علوی مراجعه نمیکنیم؟ حضرت هیچگاه نفرمود یا همه یا هیچ؛ بلکه تلاش کرد تا حداکثر بهره را از حداقل امکانات و شرایط ببرد. اگر جایی قیام لازم بود قیام میکرد و اگر روزی سکوت به مصلحت اسلام بود سکوت اختیار مینمود. لذا در نامه مالک اشتر فرموند: «من اول دست خود را پس کشیدم، تا دیدم گروهی از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودی دین محمد(ص) دعوت میکنند. پس ترسیدم که اگر به یاری اسلام و مسلمین برنخیزم شکاف یا انهدامی در اسلام خواهم دید که مصیبت آن از فوت خلافت چند روزه بسی بیشتر است.» (نامه ۶۲ نهج البلاغه)
اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی ادامه راه ابوسفیان و حی بن اخطب!
در مجموع به هیچ عنوان لازمه ایده وحدت مذاهب اسلامی این نیست که حقایق مذاهب کتمان یا نادیده گرفته شوند. تنها نباید بر طبل کینه توزیها کوبید. در سیره علوی میبینیم که حضرت هیچگاه از اظهار حقایق خودداری ننمودند و هرگز حقایق مربوط به خلافت و امامت را کتمان نکرند. با مطالعه نهجالبلاغه این موضوع به وضوح مشخص است؛ ولی در عین حال با توجه به مصالح عمومی جامعه هرگز به صفوف مسلمین ضربه وارد نیاورند و حتی به پیشنهاد ابوسفیان و حیّ بن اخطب که منتظر فرصت برای ایجاد تفرقه در داخل صفوف اسلامی بودند، پاسخ منفی داند. زیرا دشمنان مسلمین منتظر چنین فرصتی بودند. در طرف مقابل حضرت هیچ پست و مقامی نمیپذیرند تا مشخص گردد از حق اصلی خویش یعنی امامت و خلافت کوتاه نیامدهاند؛ یعنی حضرت نه جایگاه آنها را قبول دارند و نه حاضر هستند برای حق خویش به وحدت جامعه اسلامی در برابر دشمنان ضربه وارد کنند. این سیره علوی است که روشنگر راه ما در عصر حاضر خواهد بود.
اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی دقیقا پا جای پای امثال ابوسفیان و حیّ بن اخطب گذاشتهاند! امروز وظیفه شیعیان امیرالمومنین(ع) است که با تکیه بر سیره مولای خود به ندای تفرقهانگیز ابوسفیانی پاسخ منفی دهند سنت مولایشان را سرلوحه عملکرد خویش قرار دهند.
* دبیر انجمن علمی ارتباطات و تبلیغ
و مدرس حوزه علمیه قم
Related posts
واجب فراموش شده
۵ شهریور ۱۳۹۵
حفظ نظام
۴ شهریور ۱۳۹۵
ولایت مطلقه فقیه
۴ دی ۱۳۹۴
ولایت مطلقه در سیره عملى و نظرى ...
۴ دی ۱۳۹۴